چگونه به یک خرمگس اجتماعی تبدیل شویم؟

 

(دانش و فلسفه‌ی شناختی چگونه ما را به یک خرمگس اجتماعی تبدیل می‌کند.)

خرمگس اجتماعی به شخصی گفته می‌شود که باورِ حاکم بر جامعه و شرایطِ آن را به چالش بکشد، او باید پرسش‌های تازه‌ای از مردم بپرسد، چنان‌که برانگیزاننده و همچنین آزاردهنده باشد. این واژه خرمگس اجتماعی، به زبان یونانی mýops را برای نخستین بار افلاطون از زبان سقراط در اثر آپولوژی به‌کاربرده است. در این اثر سقراط به خرمگسی تشبیه می‌شود که اسبِ کرختِ مردم و سیاستِ آتن را آزار می‌دهد. در طولِ جلسه‌ی محاکمه‌ی سقراط، او در دفاع از خود بیان داشت که کشتنِ چنین خرمگسی آسان، اما نتیجه‌ای که برای جامعه دارد، خطرناک است.


سقراط: «اگر شما مردی چون مرا بکشید بیشتر از اینکه به من آسیب رسانید به خود آسیب‌زده‌اید.» چراکه او خرده‌گیری بود که مردمان را نیش می‌زد و آنان را از خواب بیدار می‌کرد.

ایده‌ی خرمگس اجتماعی، استعاره‌ای است که اندیشمند را با مگسی مزاحم مقایسه می‌کند؛ مگسی که اسب تنبل را به جنب‌وجوش می‌رساند.

سقراط ادعا می‌کرد، او را ایزدان المپ فرستاده‌اند تا به‌عنوان یک خرمگس اجتماعی دولت‌شهر آتن را به حرکت وا‌دارد؛ دولت‌شهری که او آن را حیوانی تنبل و بزرگ می‌دید و می‌اندیشید که باید با پرسش و چالش‌های فلسفی آن را بیدار و تحریک کند.

سقراط استدلال می‌کرد، نقش او به‌عنوان یک خرمگس برای شهر مفید بود، چراکه به شهروندان کمک می‌کرد تا خود را واکاوی کنند و به فضیلت و عدالت اهمیت دهند.

 

از منظر علوم و فلسفه شناختی، ایده‌ی خرمگس اجتماعی چگونه تفسیر می‌شود؟

نخستین تفسیر این است که سقراط یک «عامل شناختی» بود که از سطح «فراشناخت، خودآگاهی و تفکر انتقادی» بالاتری نسبت به دیگر همشهریانش برخوردار بود. او می‌توانست در اندیشه و کردار خود و دیگران تأمل کند و «اعتبار و عقلانیت» آنها را زیر سؤال ببرد. او همچنین می‌توانست پرسش‌های تلخ و ناراحت‌کننده بپرسد که وضعیت موجود و خِرَد جمعی موجود در جامعه را به چالش می‌کشد.

سقراط همچنین از «مهارت‌های شناختی» خود برای تحریک «فرآیندهای شناختی» دیگران مانند استدلال، حل مسئله، یادگیری و تصمیم‌گیری استفاده می‌کرد.

تفسیر دیگر این است که سقراط یک تحریک‌کننده‌ی اجتماعی بود که موضع اخلاقی و معرفتی متفاوتی با اکثر همشهریان خود داشت. ازاین‌رو، او «راستی، حکمت و فضیلت» را برتر از «ثروت، قدرت و شهرت» می‌دانست.

او در پی افشای جهل و فساد کسانی بود که ادعای دانایی و نیکی می‌کردند و از آن‌طرف کسانی را که به بی‌دانشی و بی‌اخلاقی خود اعتراف می‌کردند، را آموزش می‌داد.

او از مهارت‌های فلسفی خود برای تأثیرگذاری بر رفتار و نگرش‌های مردم، همچون اندیشمند سازی، گفتگو، کنایه و آموزش استفاده می‌کرد.

ایده خرمگس اجتماعی استعاره‌ای است که نقش هر شهروند پرسش‌گر را به‌عنوان اندیشمندی توصیف می‌کند که با طرح سؤالات تلخ و ناراحت‌کننده، وضعیت موجود جامعه را دگرگون می‌کند. از منظر علم شناختی و فلسفه شناختی، این ایده را می‌توان به‌عنوان بازتاب توانایی‌های شناختی و اجتماعی هر فرد اندیشمندی درک کرد که او را قادر به پرسش، چالش، تحریک و تأثیرگذاری بر خود و دیگران می‌کند.

 

چگونه یک خرمگس اجتماعی باشیم؟

برای تبدیل‌شدن به یک خرمگس اجتماعی، باید توانایی و شهامت زیر پرسش بردن «باورهای خود و دیگران» (به‌ویژه افراد پرتوان و سرشناس) را داشته باشیم.

خرمگس اجتماعی همچنین به کنجکاوی و نوآوری، برای آشکارساختن دیدگاه‌ها و احتمالات تازه و به چالش کشیدن وضعیت موجود و خِرَد جمعی نیاز دارد.

یک خرمگس اجتماعی باید به دنبال «راستی، فرزانگی و دانایی» باشد تا سود شخصی یا محبوبیت.

همچنین می‌توان از تکنیک‌های دیالکتیکی پرسش و پاسخِ سقراط نیز درس گرفت. سقراط از این روش، برای استخراج نظرات طرفین و سپس افشای تضادها و ناسازگاری‌های آنها استفاده می‌کرد. او همچنین از طنز و کنایه نیز برای بیان نکات خود و تحریک مخالفانش نیز استفاده می‌کرد.

سقراط خود را نادان می‌دانست، ولی برخلاف دیگران به نادانی خود، آگاه بود و کوشش می‌کرد تا روح انسان را از نادانی دور کند.

 

فعالیت‌های شناختی که شهروند را به یک خرمگس اجتماعی تبدیل می‌کند.

از دید علوم شناختی، می‌توان با انجام فعالیت‌های شناختی مختلف، مهارت‌ها و ذهنیت یک خرمگس اجتماعی را به‌دست آورد:

·       استدلال: این فرآیندِ نتیجه‌گیری از مقدمات، شواهد یا قواعد است و بسته به نوع و قدرت استنتاج می‌تواند قیاسی، استقرایی یا ابداعی باشد. استدلال می‌تواند در ساختن استدلال‌های معتبر و ارزیابی استدلال‌های دیگران به خرمگس اجتماعی کمک کند.

·       حل مسئله: این فرآیندِ یافتن راه‌حل، برای مسائل کاملاً تعریف‌شده یا بد تعریف‌شده است. حل مسئله می‌تواند شامل استراتژی‌های مختلفی مانند آزمون‌وخطا، قیاس، اکتشاف، طرح الگوریتم یا ترسیم یک بینش باشد. حل مسئله می‌تواند به خرمگس اجتماعی برای غلبه بر موانع و ایجاد ایده‌های بدیع کمک کند.

·       یادگیری: این فرآیند «کسب دانش» یا «مهارت‌های جدید» از طریق تجربه، مشاهده یا آموزش است و بسته به سطح آگاهی و قصد، یادگیری می‌تواند صریح یا ضمنی باشد. یادگیری می‌تواند به خرمگس اجتماعی کمک کند تا افق‌های خود را گسترش دهد و باورهای خود را به‌روز کند.

·       تصمیم‌گیری: این فرآیند، انتخاب از بین گزینه‌ها «بر اساس ترجیحات، اهداف یا ارزش‌ها» است. تصمیم‌گیری بسته به میزان سازگاری و بهینه بودن، می‌تواند منطقی یا غیرمنطقی باشد. تصمیم‌گیری می‌تواند به خرمگس اجتماعی کمک کند تا بر اساس باور خود عمل کند و بر دیگران تأثیر بگذارد.

·       آگاهی بر نادانی: یک خرمگس اجتماعی همیشه باید به یاد داشته باشد که هیچ نمی‌داند و بر این اساس یا همواره بیاموزد، یا آن‌که توهم دانایی او را گمراه نکند.

اینها برخی از راه‌هایی هستند که انسان از نظر فلسفه و علوم شناختی به خرمگس اجتماعی تبدیل می‌کنند. بااین‌حال، تبدیل‌شدن به خرمگس اجتماعی، با خطرات و چالش‌های بسیاری همراه است؛ مانند درگیر شدن با قدرتِ حاکم، یا مواجهه با مخالفت، انتقاد، یا آزار و اذیت از سوی کسانی که خرمگس آن‌ها را می‌جنباند و یا آن‌که احساس می‌کنند با پرسش‌ها و چالش‌های او سود آن‌ها در معرض خطر قرار می‌گیرد. به همین خاطر نیز یک خرمگس اجتماعی، باید دارای فضایلی مانند «شجاعت، فروتنی، راست‌گویی و درستکاری» باشد.

نظرات

  1. خیلی مطلب جالب و زیبایی بود! امیدوارم خرمگسان اجتماعی زیاد بشن امّا حواسشون به سوگیری‌های شناختی‌شون هم باشه و بتونن اصولی استدلال کنن و خشمشون رو درمقابل دیدگاه‌های مخالف، کنترل کنن...!

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار